۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

آنچه که این روزها کم داریم… ( به یاد پایمردی و شرف مهدی خزعلی و همه زندانیان)

بعضی مواقع اصلا دست به نوشتن نمیرود. چون بعضی چیزها توصیفشان سخت است. انسان شرم میکند که شروع کند چون میداند که نمیتواند حق مطلب را ادا کند. شرم می کند در گوشه ای بنشیند که حبس و توهین و تحقیر نیست - اگر چه زخمهایشان هست -  و از ایستادگی و شرافت بگوید. این روزها نزد ما، این چیزها کیمیا شده اند. که این رسم زمانه امروز است. آری ما مردم میخواهیم زندگی کنیم. خوب زندگی کنیم! سقفی مجلل بالای سرمان باشد و نانی چرب در سفره مان. خودم و زنم و بچه ام تنها قانون و آرمان ماست و دیگر هیچ. و اگر این میان کسی پرسید "به چه قیمتی؟". جواب اکثر ما،  یا تمسخر است یا بی اعتنایی؛ یا پرخاش میکنیم یا مکارانه سعی در توجیه که "به هر قیمتی". آری به هر قیمتی. به قیمت گرسنه شدن همسایه ای و دوستی. به قیمت بی سقف ماندن یک همشهری و هموطن، به قیمت بی آبرو شدن ملتی و کشوری. آری به هر قیمتی. این جواب ماست به همه. اول از همه به وجدان و عقل خودمان! آنقدر این جواب را تکرار میکنیم که دیگر وجدان و عقلمان جرات پرسش نکنند.
اما هستند کسانی در بین ما که جوابی دیگر میدهند. عقل و وجدان را در مییابند و احترامشان را نگاه میدارند. پای جوابشان شجاعانه ایستادگی میکنند و شرافتمندانه هزینه اش را میدهند. چون میدانند که زندگی همه ما، اول و آخر، دیر یا زود به هم پیوسته است. نمیشود خوب زیست تا اسبابش فراهم نباشد. اگر تا امروز نام و نشانی داریم از این صنف افراد داریم. که شرافت و پایمردی را معنی بخشیده اند.
مهدی خزعلی یکی از اینان است. میشد سقفی مجلل بالای سر و نانی چرب در سفره اش باشد. میشد به قول اکثر ما خوب زندگی کند. اما او راه دیگری را رفت نه فقط برای خودش که برای همه ما! میشود با او اختلاف نظر داشت، میشود از او مثل هرکس دیگری، بابت بعضی چیزها توضیح خواست. اما نمیشود شرافت و پایمردی اش را ندید. نمیشود ندید که او چگونه به عقل و وجدانش پاسخ داد و پای آن پاسخ، حکیمانه وشرافتمندانه ایستاد. به یادش باشیم و به یاد همه آنچه که امروز کیمیاست و نیازشان داریم. یعنی درایت، شرافت و ایستادگی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر