۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

پاسخ یک فرد غیر مذهبی به مصاحبه اخیر مجتبی واحدی گرامی!


آقای واحدی گرامی، مصاحبه ای داشتید که در سایت سهام نیوز آمد در رابطه با استبداد دینی و غیر دینی. شخصا مصاحبه شما را دیدم و بخشی از حرفی را که زدید کاملا  قبول دارم. اما نکاتی هم در باره این مصاحبه کوتاه شما به ذهنم رسید که فکر میکنم بسیار مهم هست و شاید حرف دل بسیاری از غیر مذهبی های جامعه ما! 

اول) مساله مطلق اندیشی و ستیزه گری در تفکر:

 متاسفانه عده ای از هم میهنان غیر مذهبی ما بسیار تندروی میکنند و هیچ نوع تفکری که بویی از دیانت و متافیزیک بدهد برنمیتابند. کار از مذهب هم میگذرد و به خدا ناباوری مطلق و رد هر گونه متافیزیک می انجامد. اساس مدرنیته بر شک استوار هست. برای مثال اگر امروز شیوه علمی و دلیلی منطقی برای وجود متافیزیک نداریم معنایش لزوما این نیست که تا ابد این شرایط باقی خواهد ماند. شاید روزی برسد که بشود درکی از متافیزیک هم داشت. پس چه بهتر که گوشه ذهنمان محلی برای شک بگذاریم و اگر یک ماتریالیست هستیم همه حق را برای خود قائل نباشیم و تا انجا که به حقوقمان تعرض نشده، افکار مخالف را تحمل کنیم. این وضعیتی هست که در غرب هم داریم و کمتر میبینیم متفکر درجه اولی چه دین دار و چه بی دین، مطلق صحبت کند و همه حق را از آن خود بداند. از این جهت من با شما کاملا موافقم.  

دوم) فرض اینکه اکثر مردم ما دیندار هستند:

به گمان من این فرض شما محل بحث بسیاری هست. اگر معنای دین دار بودن را "خدا باوری" در نظر بگیریم، فرمایش شما را من هم قبول دارم. اما در جایی از  سخنانتون فرمودید "به دستورات دینی عمل میکنند" اینجا تعریف تفاوت میکند. یعنی شما کسی را دیندار میدانید که متشرع هم باشد و به احکام دین خود عمل کند و نه اینکه فقط اعتقاد قلبی به خدا و زندگی بعد از مرگ داشته باشد. در اینصورت به نظر من شاید اکثریت مطلق مردم ما انطور که شما فکر میکنید، دیندار نباشند. اینکه شما چنین چیزی را پیش فرض محسوب کنید می تواند موجب مشکلات زیادی در تحلیل ها و نتایج بعدی باشد. در شرایط امروز ایران، و در جامعه ای که به سرعت اعتقاداتش عوض میشود، من شخصا هیچ نشانه ای نمی بینم که "اکثریت مطلق" ملت ما به دنبال انجام احکام دینی باشند! هیچ نظر سنجی علمی معتبری هم در این باره نداریم که همین اواخر انجام شده باشد. پس این فرض محل شک جدی هست.

سوم) سو استفاده حکومت از افکار غیر مذهبی ها:

جناب واحدی گرامی، حکومتی که من و شما با آن سر و کار داریم، عمری هست هر که را که با او مخالف بوده با برچسب هایی نظیر "محارب" "مفسد فی الارض" و غیره  اعدام و زندانی و شکنجه کرده! امروز از روحانی منتقد در زندان داریم تا ماتریالیست. بنا بر این رفتار غیر مذهبی ها ریشه این نوع تهمت ها نبوده و نیست. در اصل اساس و بنیان این حکومت بر جزم اندیشی و مطلق گرایی استوار هست و مخالف را بر نمیتابد! وظیفه تحصیلگردگان و روشنفکران و نخبگان هم در وهله اول رفتن به دنبال حقیقت هست و در این راه باید آنچه را که به ذهنشان میرسد بیان کنند. سیاست ورزی قطعا کار سیاسیون هست و این دو رو باید تا حدی تفکیک کرد. نمی شود به هموطن ماتریالست خود بگوییم تو ساکت شو که حکومت سو استفاده نکند! نمی شود به هموطن غیر مذهبی خود بگوییم تو در باب تاریخ اسلام حرف نزن در حالیکه اجرای اجباری احکام اسلامی بخش عمده ای از حقوق او را سلب کرده است.  

چهارم) فرض اینکه حکومت جمهوی اسلامی اصلا اعتقادی به دین ندارد:

به نظرم فرض شما چندان صادق نیست.  فرموده اید مگر میشود حکومت دینی باشد و رئیس جمهور دروغگو داشته باشد. باید خدمت شما عرض کنم که آیت الله خمینی که رهبر این حکومت بود و مرجع تقلید درجه اول، بارها و بارها در قبل از انقلاب دروغ گفت! در زمان حیاتشان هم کمتر جنایت و عمل شنیعی بود که به دستور ایشان انجام نگرفت. خود ایشان هم اعتقاد داشت که ولی فقیه می تواند احکام اسلامی را کلا تعطیل کند. چه من و شما خوشمان بیاید و چه نیاید مراجع تقلید مفسران غالب دین بوده اند. در زمان حیات خمینی هم که اکثریت مطلق مراجع و فقها پشت سر ایشون حرکت کردند، پس عمل آیت الله خمینی به احتمال زیاد از دید آقایان غیر دینی نبود. باید خدمت شما عرض کنم که به نظر من هیچ حکومت دینی غیر دروغگو نداریم و نداشته ایم و نخواهیم داشت. عمده ترین دلیل اینکه فقها شایستگی حکومت را ندارند و برای توجیه رفتارشان مدام ناچار به سرکوب و دروغ میشوند و این ماهیت متضاد و ریا کار هر نوع حکومت دینی هست.

پنجم) فرض اینکه حکومت دینی باید به فکر منافع ملی باشد:

گفتید: "اگر حکومت دینی بود، پول ایران را در لبنان خرج نمیکرد" ، حضورتان عرض کنم که اتفاقا چون دینی هست این کار را می کند! ابتدا آقایان به خاطر باورهای دینی، و اینکه ملت مسلمان لبنان و فلسطین، تحت ستم اسراییل هستند و وضعشان از مردم ایران بدتر است، رفتند و پول و منافع ملی مملکت را به باد دادند. البته بعد از مدتی فهمیدند که می توانند از این مساله استفاده سیاسی هم بکنند و در روز مبادا شاید در مقابل غرب برگی برای بازی داشته باشند، ضمنا حرکت تبلیغاتی و سیاسی خوبی هم بود و نوعی مشروعیت ایجاد میکرد. پس ادامه دادند و هنوز هم میدهند. مائو در چین هم به خاطر اعتقاد به ایدئولوژی کمونیسم محصولات کشاورزی ملت چین را به کشورهای دیگر میفرستاد در حالیکه مردم چین از گرسنگی در حال مرگ بودند!

ششم) فرض اینکه مردم متدین لزوما متشرع هم هستند:

فرمودید: " مردم ایران جاده ندارند، آنوقت حکومت برای مردم لبنان جاده میسازد که عده ای از آنها متدین هستند و عده ای هم لب دریا به خوشگذرانی مشعولند"

جناب واحدی عزیز، متاسفانه در این گفتار احساس میکنم دچار تناقض شده اید. در ابتدای سخن فرمودید که دیندار را کسی فرض میکنید که به خدا باور داشته باشد و ارتباط بگیرد. اما در این قسمت از سخن مردمی را که لب دریا آفتاب میگیرند، دیندار محسوب نمی کنید. خب چرا باید چنین باشد؟ تکلیف را با خودتان روشن کنید. چه کسی را دیندار میدانید؟ اگر دیندار کسانی هستند که اعمال شرعی را انجام میدهند چه بسا بخش بزرگی از ملت ما دیندار نباشند! جناب واحدی گرامی، بخشی از این اعمال دینی مخالف حقوق بشر هستند و مردم ما حقوق بشر و عقل را مقدم میدانند بر برخی از احکام دینی که سابقه آنها حتی به دوران جاهلیت اعراب برمیگردد!

هفتم) حکومت ایران دینی نیست چون در اثر فشار برخی احکام دینی را کنار میگذارد:

اقای واحدی، از ابتدای انقلاب روی حکومت ایران فشار بوده است، نهاد های حقوق بشری بارها و بارها ایران را محکوم کرده اند! اما کجا آقایان احکام را به طور کامل و موثر کنار گذاشتند؟ مگر همین اواخر صحبت از جدا کردن دختر و پسر کودکستانی نیست؟ مگر در همین ماه رمضان کیف های مردم را نمیگردند که غذا در آن نباشد؟
مگر گشت ارشاد راه نمی اندازند؟ مگر قصاص و اعدام نداریم؟  اینکه حکومت ایران از پاره ای از احکام بعضی وقتها میگذرد، معنایش این نیست که اصل اجرای احکام اسلام را کنار گذاشته اند. برخی را جرات نمی کنند اجرا کنند و الا خیالتان راحت باشد آقایان همچنان علاقه شدیدی به اجرای احکام اسلام دارند و خواهند داشت چون اصولا فقها چیز دیگری در چنته ندارند که عرضه کنند! فقها در کل حقوقی برای انسان قایل نیستند و او را موجودی مکلف میدانند  و اصولا فکر اجرای احکام اسلام از سرشان بیرون نرفته و نخواهد رفت.

هشتم) حکومت ایران میخواهد به مردم متدین ثابت کند که اپوزیسون بی دین هستند:

به فرض که چنین باشد، مردم متدین ما چرا اینقدر باید ساده لوح باشند؟! آنها مگر نمی بینند که این حکومت با سو استفاده کردن از دینشان 32 سال است که هر نوع جنایتی را مرتکب میشود؟ مگر نمی بینند که این حکومت کلا دین را به قول شما بازیچه قرار داده؟ خب به صحنه بیایند! حرکت بکنند. یک فرد مذهبی در شرایط فعلی چند برابر مسئولیتش بیشتر است. نمی شود که تا ابد مذهبی های ما ساکن و ساکت باشند و اجازه بدهند که این حکومت هر غلطی دلش می خواهد انجام دهد و آنوقت توقع داشته باشند که کسی راجع به دین چیزی نگوید!

نهم ) فقط متخصصین در مورد دین اظهار عقیده بکنند:

اینکه فرمودید اگر یک روحانی راجعبه پزشکی صحبت کند ما او را به حق محکوم میکنیم، زمانی صحیح است که آن روحانی حرفی غیر علمی بزند! اگر حرفش به لحاظ علم پزشکی صحیح باشد، نباید محکوم شود.
امروز احکام دینی عصر جاهلی و قبل از آن گریبان مردم ما را به زور گرفته است و جامعه را عقب نگه داشته!
قصاص و قضاوت غیر علمی و حجاب و روزه اجباری و غیره مدام در جامعه اعمال میشود. کسی به دین کاری نداشت، این دین آقایان بود که پدر مردم را در آورده است. این حق طبیعی مردم هست که راجعبه چیزهایی که زجرشان میدهد اظهار نطر و عقیده بکنند. مگر این آقایان فقها چه درجات علمی دارند که برای تمام شئونات زندگی مردم از رختخواب گرفته تا انتخابات فتوا میدهند؟ به نظر من مردم دست کم از این جماعت دانا تر هستند و میل به اظهار عقیده و نظر دارند و حق هم هست!

دهم) نتیجه:

تند روی و مطلق اندیشی از هر نوع آن خطا هست چه مذهبی و چه غیر مذهبی! هم غیر مذهبی های ما باید قبول کنند که همه حقیقت پیش آنها نیست هم مذهبی های ما. در شرایط فعلی که حکومت دینی داریم، که به کمک دین نه لزوما به نام دین، هر روز به جنایت مشغول است، مسئولیت مذهبی های ما به مراتب بیشتر میشود! اگر آن دسته از هم میهنان ما که مذهبی هستند، دست روی دست بگذارند و پشت حکومت بایستند، نتیجه چیزی جز ویرانی مذهب نخواهد بود! چرا که مردم هر روز بیشتر امیدشان را به اصلاح دینی از دست میدهند و عصبی میشوند و واکنش های تند ممکن است نشان دهند. از آن جهت که دوران ما  دورانِِِِِِ حقوق بشر است و مردم به حقوق خود بشتر از تکالیف اهمیت میدهند و در نهایت سمت حقوق را میگیرند.       

۱ نظر:

  1. It is a very nice respond to Mr.Vahedi. I enjoyed a lot. I remember some words from Dr.Bakhtiar. He said "at first I am a human, then I am an Iranian, and later on I am a muslim. Hope everybody understands it

    پاسخحذف